جدول جو
جدول جو

معنی گوش بریدگی - جستجوی لغت در جدول جو

گوش بریدگی(بُ دَ / دِ)
قطع گوش. (ناظم الاطباء). حالت و چگونگی گوش بریده
لغت نامه دهخدا
گوش بریدگی
کیفیت گوش بریده
تصویری از گوش بریدگی
تصویر گوش بریدگی
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(تَ / تِ)
بریده گوش. اصلم. اجدع
لغت نامه دهخدا
(سَ بَ کَ / کِ دَ)
قطع کردن گوش، قرض کردن به دسیسه به قصد پس ندادن. رجوع به گوش بر و گوش بری شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از گوش بریده
تصویر گوش بریده
آنکه گوشش را بریده باشند، کر اصم
فرهنگ لغت هوشیار
قطع کردن گوش کسی، بحیله پول و مال دیگری را گرفتن مغبون کردن در معامله: پس این دو برادر هم گوش ترا بریده اند ک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گوش بریدن
تصویر گوش بریدن
((بُ دَ))
با حیله و نیرنگ از کسی پول گرفتن
فرهنگ فارسی معین